سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کونگ فو توآ مرند

View Raw Image" jQuery1203441575000="14">

بسم الله الرحمن الرحیم

منبع: نوشته هایی از استاد میر حجت ابراهیم پور زالی

 قبل از خواندن مقاله ی استاد ، از شما عزیزان و دوستداران دانائی

 تقاضا دارم مطالب را با دقت ی حوصله ی تمام مطالعه کنید.

 به نام او که اکنون می سراید     به هر حرفی غباری می زداید

 به نام او که گفتارش عیان است     که گفتار عیان نی در زبان است

نیرنگی ار برای ننگی.

 راز چیست؟ همراز کیست؟

 چشم به افق دوخته ام ،به دنبال نشانه ای می گردم. بیایید دست در دست

 هم دهیم ، راز انسان بودن را بجوییم و اسیر نیاز های دروغین خویش

  نباشیم.

 ای انسان حضور تو در هستی اینگونه معنا شده است:

 گاهی ، نگاهی بر راهی ، دل حزین . گاهی ، آهی تا سحرگاهی ، آتشین .

 شور بر دل ، نوری در جان ، این نشان توست و تو خود بی نشان . تا

  ندائی از جان در جهان می خواند تو را ، ای همراز:

 بنشین تندی مکن ، برخیز و کندی مکن . به رو برو نظر کن . از

ترس حذر کن . بگرد و ثابت باش . قدم پیش نه و صد دل نباش . در

 خویش بیاسای . آزرده مباش که راه را بر تو می نماییم .

 در بین خلایق ولی از خلق جدا باش 

                                         در جامه ی انسانی در خُلق خدا باش

 با سفر در ظلمتکده ها ، روشنائی را یافتم و به سویش شتافتم و دانستم

  که انسان ، مسافر و مبارز شهر روشنائیهاست ، ای انسان نیرویی در

 وجودت همواره منتظر توست . نیروی آزادی و استعداد شکوفایی و

  تمنّای سفر روشنائیها . ای همرازان ، از عالم درون خویش غافلیم ،

  گوئی نه در میان امواج حائلیم ، برخیزید که چه بی جان در فکر

 ساحلیم.

 انسان ، به سان بذری مستعد رشد و شکوفایی است .

 این بذر را نیازی است و آن بی نیازی به غیر .

 اولین گام ، حضور در تاریکیهاست وسفر به سینه ی خاک . (تفکر و

 طلب)

 بذر ، در دل خاک ، تنها و بی باک ، تا لحظه ی عروج به افلاک ،

 صبرانه منتظر است.

 صبر بر تاریکیها و تنهائیها ، سفر به خویشتن خویش ، کاویدن در

  اسرار، تحمل با تن و روان در جهت خروج از تاریکیهای زمان ، تا نیل

 به بی زمان و بی مکان و یافت رمز شادابی جهان و رسیدن به

 خداوندگار روشنائیهاو زیبائیها.

 پس طلب در دل فزون کن راه می رو.

 دوستان عزیزم امیدوارم از مطالب استادم استفاده کافی را برده باشید

  پس منتظر مطالب بعدی استادم باشید.


ارسال شده در توسط مهدی شیری زاده

View Raw Image" jQuery1213459864703="13">

  

بسم الله الرحمن الرحیم

 منبع:نوشته هایی از استاد میر حجت ابراهیم پور زالی

 به نام ایزد راه شهادت****انیس دل،طریق بی نهایت

 انسان در جهان ، همواره با تن و جان ،در جهت رسیدن به بی پایان ،

 یعنی لقاء جانان در تکاپوست.

 انسان، آیتی از انرژی و قدرت،شاهکار خلقت،مبارزی مجهّز به سِلاح

 عشق و نفرت،در جهت رسیدن به غایت وجودی خویش،در نبرد است. 

  پس ای انسان بدان ،در وراء این جهان عیان ،جهانهاست نهان،پس

 بکوش با تن وجان، از برای رسیدن به نهانها تا به عیان و آگاه باش که

  رزم راه رهایی است و رنج،و زائیه ;رنج،گنج و گنج ماهماهنگی با عقل

  کل آفرینش و غلبه بر نیروهای اهریمنی است.

 ای همراز آسایش واقعی،در آنسوی مرز سختی ها منتظر توست.زیرا که

 منادی آفرینش ندای(لقد خلقنا الانسانَ فی کبد) را سر داده است.

 خواننده گان عزیزم منتظر ادامه مطالب استاد باشید...

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 منبع :اشعاری از استاد میر حجت ابراهیم پور زالی

 با درود بر روح رزم مختصری از احوال جانسوخته گان رزم:

 آتشین آه است وبالی سوخته**** چشم خونین بر طریقی دوخته

 خستگی ها آه را در سینه سار **** جان عیان همچون شهاب افروخته

 تشنگی ها،نای را در دل سوار **** زان عطش گوئی که آتش سوخته

                 رنجها ز اوّل زمان تا منته       ***سّرِ ره پویی بدو آموخته                

 ارسلانانند در کویش غلام   **** کاین توان با سوز دل اندوخته

 ای زمان تا بی زمان فریاد کن  **** شد رها از چنگ تو آن سوخته

    خواننده گان عزیزم منتظر اشعار بعدی استاد باشید...   

 

 


ارسال شده در توسط مهدی شیری زاده

«از روی مروت و دادگری به روان راستی سوگند یاد میکنم»

از روی پاکی و پاکدلی از روی مروت و رادمردی از روی وفا و مردمی و سرانجام به فرمان خون و سرنوشت

انسانی و ناموس های ازلی که در چشم انداز تاریخ ما همه جا پیشتاز و جان پناه انسانیت بوده و هست منشاء اثر

نیک و پدید آورنده تواناترین توانائی نیک برتر که بازتاب کننده هستی هاست سرافراز گردم.من با ژرف اندیشی و

دوربینی جویای این هنرم هنری بزرگ با دانشی سامانگر با شناخت نیکی های درونی خویش یعنی هنرخود شناسی

،هنر خود سازی ،هنر خود یاری،هنر انسان سازی و هنر ساختن ساختمان بدنی وآفریدن هم آهنگهای راستین از

دروازه اندیشه که پیوسته به جهان معنی وهستی نا شناخته ای می ریزد.من به دریافتن«گیتک»به کلید ارزنده

خود شناسی دست میابم از سپهرستان های ایمان ،آزمایش،دانش،خرد،هنرو مهر می گذرمتابه دروازه های خود

یعنی وراء اندیشه ها«کاخ انسانیت»درآیم در سکوتم ...ره یافته سفری به درون خود می کنم . به فرمان ازلی:مویه

و زاری را ننگ دارم. تملقنمی گویم . فریاد ننگ آمیز فریب خوردگان را نمی شنوم. حق ناشناسان و پیمان شکنان

را پاد آفرهای سخت می دهم . از دروغ ناسپاسی و نیرنگ بیزارم. خواب آلودگی را گناه می شناسم . بدون تلاش و

نبرد جاودانه حق هیچ گونه درخواستی از خدا ندارم. می جویم تا زندگانی یابم. بیدارم،هوشیار،خسته نمی شوم.

میکوشم تا فرهنگ درخشان و دیرینه خود روان گیتی را به نیروی راستی و منش پاک توانا سازم تا آشتی پدید

آورم. دروغ را زشت ترین گناه میدانم.هیچ نشانه ای زخود کم بینی و کهتری نمی بینم. از روی فرین پی پشتیبان

جاوید نیکی با بدی هستم . فراموش نمی کنم. خود فریبی را آفریدگار دروغ و دروغ را آئینه سر تا پانمای پاکی

میدانم.دلهره ندارم. هر نکته که از دیدگاه آماج اندیشه ها گذشت بدل می سپارم و با سروش نهان خود کنکاش

میکنم. خود پسندی را کنار می نهم. کلید سرافرازی خویش را در ژرف اندیشی می جویم . دو گانه نیستم.آشنا به

فلسفه کار و کوششم . راست می گویم ولو بیم جان باشد دروغ نمی گویم ولو امید نان باشد . می کوشم تا هر گونه

بدی و زشتی را از خود دور سازم . به راز هستی بخش آگاهم . به اورنگ اپرای فرهنگ یعنی من ، خاک ، خون

، خط ، تاریخ ، کیش ، دین ، فلسفه ،هنر ، شعر و یگانه بینی را راز سرافرازی میدانم. مهر را نخستین پدیده

دروازه هستی و همراز «هم آهنگی » میدانم از پرتگاه تعصب های بی پایه گریزانم. با آرمان انسانیت ، سر بلند و

پرشکوه زندگی می کنم و غرور آمیز زندگی را بدروید می گویم . به هر واژه که از زبان جاری گشت ارج می نهم

. جان و روان خود را از بندهای جانوری رسته سر در کمند اندیشه می نهم. از بلا های خانمان سوز پدیده های

زشت مانند خود خواهی ، چشم و هم چشمی ، ناتوانی نابخردی و از هر گونه کژی و کاستی در فروزه های نیک

دوری می جویم. در میدان ربایش خواسته در تلاش و کوششم . پوشاک ساده می پوشم . تندرستی را در جان و

روان می جویم . به چاپلوسی و پستی روی نمی آورم.کلید سرافرازی خویش را اکسیر فرهنگی، سرمایه هستی،

شاهراه زیستو زندگانی و چکیده سخن آئین نزرگی خویش می دانم . آزادی و آزادگی را به جان می خرم . غمنامه

شوم و تبعیض از هر گونه را با آرمانهای بی مایه بسوی عدم می فرستم. سر آنکس که خاکمال گدائی شد لگد کوب

می کم. در پیکار زندگانی روئین تنم . گناهکاران گذشته را نفرین مینک. نا هماهنگی گفتار و اندیشه را ریشه مردم

فریبی و آبشخور نا پاکی میدانم . پایداری و وفاداری در دوستی را از فروزه های بایسته می دانه. من به راستی و

درستی در خود فرو رفتم به جهان معنی و مفهوم این چند فرازمان در آرنگ پرشکوه و سازنده و خرمن دانش و

بینش با هم آهنگی منش با آفرینش از تابش اندیشه توانایی انسانیت کامروا شدم، سپاس ترا ای پیر آهنگ جاوید

پیروزی را سرود کن

 


ارسال شده در توسط مهدی شیری زاده